فرانکل خرد و داشن دریافت شده از این بحران را به پرسش کشیده است: آیا ما چیز جدیدی یاد گرفتهایم یا اینکه همان درسهایی هستند که در بحرانهای قبل آموخته بودیم؟ دادههای اخیر در مورد کشور کره، بهویژه در مقایسه با مکزیک، امیدبخش هستند، که نشان دهندهی این است که ممکن است بالاخره نقطه عطفی در کشور کره ایجاد شده باشد. بااین وجود، ده درس وجود دارد که میتوان از این بحران اقتصادی آسیا آموخت.
۱. اصل لاوسون مبنی بر اینکه ایرادی ندارد یک حساب ناقص جاری را بدون نقص بودجه اداره کرد، اشتباه از آب درآمد؛
۲. ذخایر ارز خارجی بسیار مهم هستند؛
۳. اطلاعات و شفافیت کلیدی هستند؛
۴. ترکیب درون جریانهای سرمایه مهم است؛
۵. حفظ رژیمهای نرخ ارز شدیدا دشوار است؛
۶. بازارهای مالی کاملا کارآمد نیستند؛
۷. خطرهای اخلاقی یعنی شکست بازار مرکزی؛
۸. شایسته است برنامههای IMF از اصلاحات اقتصاد کلان و ساختاری تشکیل شوند؛
۹. ناگزیر، کشورها مجبور خواهند شد نرخهای بهره را بالا و نرخ تسعیر را پایینتر بیاورند؛
۱۰. اقتصاد کینزی در آسیا همچنان به زندگی خود ادامه میدهد.
اشتباه اصل لاوسون یک یافتهی جدید نیست. ما این پدیده را قبلا در مورد شیلی و بریتانیا دیده بودیم. در مورد صدور ذخایر ارز خارجی، این درس را آموختیم که کشورهای با ذخایر بالا، مانند تایوان، بهتر میتوانند با بحرانها کنار بیایند. مسئلهی شفافیت نیز چیز جدیدی نیست. باید اطلاعات زیادی در دسترس قرار بگیرند، و شایسته است بهصورت مناسبی مورد استفاده قرار بگیرند. شاید دو بزرگترین درسهای جدیدی که از این بحرانها آموختیم این است که ترکیب موضوعات جریانهای سرمایه، و حفظ رژیمهای نرخ تسعیر دشوار هستند. بااین حال، شایسته نیست این درسها را به تمام کشورها در تمام دورانها تعمیم دهیم. ممکن است لحظاتی وجود داشته باشد که شایسته باشد یک کشور به حفظ کنترل ارز خارجی بپردازد.
آسیب پذیری بازار مالی
بسیاری از مقامات دولتی، این درس را فراموش کردهاند که بازارهای مالی همیشه کاملا کارآمد نیستند. شایسته نیست صندوق های پوششی ریسک در این مورد تحت سرزنش قرار بگیرند؛ بلکه، یک دسته شدن نشان دهندهی یک چالش اصلی برای بازارهای مالی نوظهور است. همهگیر شدن بحرانهای مالی چیز جدیدی نیست، ولی بحران آسیا اولین مرتبهای بود که کشورهای غیرمرتبط در مناطق مختلف تحت تأثیر یک بحران قرار گرفتند. این امر به صورت ضمنی نیاز به یک نقش بزرگتر را برای دولت در سامانه مالی داخلی اشاره میکند، ولی دولتمردان نیز بی نقص نیستند. کنترل سرمایه باید به میازن کم مورد استفاده قرار بگیرد، مانند مسئله شیلی.
خطرهای اخلاقی و مقررات صندوق بینالمللی پول (IMF)
درسی که دربارهی نقش کانونی خطرهای اخلاقی در این بحرانها آموختیم هم بسیار مهم است و هم مفید. کنگره ایالات متحده امریکا اکنون به نظر میرسد از این مسئله درک یافته است. اینکه بگوییم برنامههای صندوق بینالمللی پول موجب خطرهای اخلاقی شده است اشتباه است. درس بعدی نیز به همین اندازه مهم است: باید برای زمانی که صندوق بینالمللی پول وام میدهد، مقرراتی وجود داشته باشد. سیاستهای اقتصاد کلان در کشورهای بحران زده نسبتا خوب بودهاند؛ بخشهای مالی و شرکتی مشکلساز بودند. تجربه آمریکای لاتین نشان داد که ممکن است (انجام) اصلاحات در مدت یک بحران، سادهتر باشد، و ریسک دیگر ناآرامیهای اجتماعی احتمالا آنقدرها هم ترسناک نیست. مؤسسات مالی بینالمللی نیز باید متحول شوند، ولی سه دلیل مهم برای این پرسش وجود دارد که چرا شایسته است برای وامها شرایطی در نظر گرفت. نخست، شرایط وامها باید دلایل ریشهای بحران را خطاب قرار دهند. دوم، شرایط تحمیل شده از سوی مؤسسات مالی بینالمللی (IFI) پوشش سیاسی عالی برای داروی تلخ اطلاحات مورد نیاز است. در آخر اینکه، شرایط مؤسسات مالی بینالمللی به سرمایهگذاران این اطمینان خاطر را میدهد که واقعا تغییرات مثبت در حال انجام هستند.
نقش دولت
ممکن است دولت مجبور باشد پول داخلی را ارزشزدایی کند، نرخهای بهره را بالا ببرد، و رکود را تجربه کند تا اقتصاد را تثبیت کند. نرخهای بالای بهره به تنهایی نمیتوانند به اندازه کافی اطمینان بخش سرمایهگذاران باشند. تأثیر ارزشزدائی، در اولین سال بسیار بالاتر از پیشبینیها است. همچنین درک این مسئله مهم است که اقتصاد کنیزایی همچنان به حیات خود ادامه میدهد. کاهش اولیه بودجه در کره و تایلند بسیار شدید دیده شد. دولتها اکنون میتوانند نقش کلیدی در توسعهی اقتصاد ایفا کنند.
بحث کارگروهها
سطح مناسب ذخایر خارجی
هرچه ذخیره خارجیتان بیشتر باشد، احتمال کمتری وجود دارد که بحران را تجربه کنید، ولی به هر حال قیمتی دارد. سطح بهینه ذخایر یک حوزه مهم تحقیقاتی است. وقتی از فرانکل پرسیده شد آیا ذخایر تسعیر خارجی بالا با حفظ نرخ تسعیر پایین مرتبط است اینگونه پاسخ داد که ارزی سراغ ندارد که به میزان چشمگیری ارزشاش پایین آمده باشد.
ریسکهای خارجی و نقش دولتها
بزرگترین تهدید عبارت است از افزایش نرخ بهره توسط ذخیره فدرال ایالات متحده. بازساختاربندی نیازمند زمان است، ولی دولتها نیز، بهویژه در بخش اقتصادی، نقشی برای ایفا کردن دارند. تا جاییکه شروط مؤسسات مالی بینالمللی به مداخله بازار بالاتری از سوی دولت بیانجامند، فرانکل تصدیق میکند که این مسئله گمراه کننده است و به موضوع خاصی وابسته است. به عنوان مثال، فعالیتهای ضدانحصار بسیار مهم هستند.
آیا شایسته است بانکها مجبور شوند مهلت دهی کنند؟
شایسته است بخش خصوصی مشارکت بیشتری در کمکهای مالی داشته باشد، ولی محدودیتهایی برای آن نیز وجود دارد. گذار از نرخ تسعیر کنترل شده به نرخ تسعیر شناور کار سادهای نیست، ولی این تبدیل به حذف احتکار ارز کمک میکند. فرانکل نسبت به بازیابی اقتصاد کشور کره خوش بین بود، او گفت: “اگر اصلاحات ساختاری حفظ شوند، کشور کره به رشد یکپارچه خود باز خواهد گشت”.
نویسنده: جفری فرانکل