فهرست مطالب
خلاصه کتاب نوشتن راهی عالی برای جذب مطالب کتاب است. همچنین این کار یک مرجع سریع و فوری به شما میدهد تا هر وقت لازمش داشتید نکات کلیدی و اصلی کتاب را با آن مرور کنید. برای نوشتن یک خلاصهی خوب، کتاب را بهدقت بخوانید و از نکات مهم، پیچشهای داستانی و شخصیتهای اصلی داستان یادداشت بردارید. شما میتوانید بعداً یادداشتهایتان را جمعآوری و ویرایش کنید و یک خلاصهی کتاب عالی از آن در بیاورید.
روش اول: یادداشتبرداری
۱. هنگام خواندن کتاب حاشیهنویسی کنید.
حاشیهنویسی هنگام مطالعه به شما کمک میکند وقتی میخواهید خلاصه کتاب بنویسید قسمتهای مهم را بهآسانی پیدا کنید. دور عبارات خط کشیدن، هایلایت کردن یا یادداشت کردن هر چیزی که مهم، گیجکننده، غافلگیرکننده یا جالب است از روشهای حاشیهنویسی محسوب میشود. علاوه بر این میتوانید تکرارها، تناقضات و ارتباطات بین بخشهای مختلف کتاب را مشخص کنید.
اگر کتاب مال خودتان است که با خیال راحت در آن یادداشت کنید هایلایت بکشید اما اگر کتاب به شما تعلق ندارد از برگهای یادداشت چسبی (استیکی نوت) استفاده کنید.
۲. یادداشتها را هنگام خواندن بنویسید.
یک دفترچه کنار دستتان داشته باشید تا هر فکری به ذهنتان رسید را یادداشت کنید. یادداشتبرداری هنگام مطالعه به شما این امکان را میدهد که مطالب را بهدرستی ضبط کنید. این کار از اینکه بخواهید بعداً دوباره برگردید و جزییات را چک کنید آسانتر است.
شاید بهتر باشد چندتکه کاغذ برای یادداشت کردن کنارتان داشته باشید. یکی برای یادداشت افکار سریع و تأثیرات کلی که از کتاب میگیرید، دیگری برای فهرست کردن شخصیتها و اتفاقات کتاب و دیگری برای یادداشت ایدهها و بنمایهی اصلی کتاب.
میتوانید از کلماتی که برایتان ناآشنا هستند هم یادداشت بردارید. از یک واژهنامه برای جستجوی معنی کلمات استفاده کنید و معنی آنها را یادداشت کنید.
زیر عبارات خط کشیدن و هایلایت کردن نهتنها موجب آسیب رساندن به کتاب میشود بلکه کمکی هم به شما در پیگیری جزئيات خاص نمیکند.
۳. یک فهرست از شخصیتهای اصلی داشته باشید.
نام شخصیتهای اصلی داستان را یادداشت کنید و برای هرکدام خلاصهای از ویژگیهای شخصیتی را بنویسید. مثلاً یک یا دو خط دربارهی اهداف و خواستههای هر کاراکتر اصلی. از این یادداشتها استفاده کنید تا متوجه شوید چگونه بنمایههای اصلی کتاب از طرق شخصیتهایش نشان داده میشود.
شما میتوانید یک خط سیر زمانی از وقایع کتاب هم درست کنید بهخصوص اگر ترتیب تاریخی وقایع پیچیده و گیجکننده باشد. اگر داستان بین زمان گذشته و آینده و در طرح داستانهای مختلف رفت و برگشت میکند از چند خط سیر زمانی استفاده کنید.
۴. کتاب را به چند قسمت تقسیم کنید.
برای اینکه گیج نشوید کتاب را به سه قسمت تقسیم کنید. داستان سه قسمت آغاز، میانه و پایان دارد. یادداشتهایتان را بر اساس این تقسیمبندی سهگانه سازماندهی کنید.
قسمت آغازین بر معرفی شخصیتهای اصلی و سروشکل دادن به طرح داستان متمرکز است.
قسمت میانی به مسئله اصلی داستان میپردازد، حالا چه داستان نبرد خیر و شر باشد چه داستان یک قتل.
قسمت پایانی هم به حل گره و مسائل داستان میپردازد.
۵. شناسایی نکتهی اصلی هر قسمت.
هر قسمت یک بنمایه و هدف مشخص دارد. به آن چیزی که در هر قسمت نویسنده بیشترین وقتش را روی آن گذاشته فکر کنید. ضمناً به نحوهی ارتباط بخشهای کتاب با یکدیگر هم دقت کنید.
۶. ایدهی کلیدی کتاب را مشخص کنید.
همینطور که کتاب را میخوانید به این فکر کنید درس اصلیای که این کتاب میخواهد به ما بدهد چیست؟ به آن بنمایهای که مرتب در متاب تکرار میشود توجه کنید. این بنمایه احتمالاً در گفتگوهای شخصیتهای اصلی مرتب تکرار میشود یا آن ضعف و ایراد اساسیای است که افراد به سبب آن مرتب دچار مشکل میشوند.
بهعنوانمثال ممکن است نویسنده بخواهد نشان دهد که غرور میتواند افراد را به سمت انجام اعمال بد یا تصمیمات اشتباه سوق دهد. برای نشان دادن این موضوع، کاراکتر اصلی چون متکبر و مغرور است مرتباً خودش را در موقعیتهایی قرار میدهد که از حد و اندازهی او فراتر است.
اگر کتابی غیرداستانی مطالعه میکنید، ایدهی اصلی کتاب احتمالاً چیزی دربارهی تاریخ یا اجتماع است. شاید قصد نویسنده نشان دادن این نکته باشد که فستفود برای سلامتی مضر است و به این منظور مثالهای متعددی برای اثبات این ادعا بیاورد.
روش دوم: تدوین و ویرایش خلاصه
۱. چک کنید حجم خلاصه چقدر باید باشد.
اگر خلاصه کتاب را بهعنوان تکلیفی درسی مینویسید احتمالاً یک کف و سقفی برای حجم آن در نظر گرفتهشده است. سعی کنید خلاصهتان را در محدودهی حجم مجاز بنویسید. اگر زیادی خلاصه باشد شاید نشانهی این باشد که کتاب را کامل نخواندهاید و اگر زیادی بلند باشد احتمالاً به این معناست که شما خلاصهنویس خوبی نیست.
مثلاً اگر حداکثر حجم مجاز ۲۰۰ کلمه است، شما بین ۱۹۰ تا ۲۰۰ کلمه بنویسید.
حتی اگر خلاصه را برای خودتان مینویسید بازهم آن را مفصل نکنید. یک خلاصهی زیر ۵۰۰ کلمه میتواند به شما یک راهنمایی سریع و آسان از کتاب بدهد.
۲. در خلاصه ترتیب زمانی وقایع را رعایت کنید.
یک خلاصه باید وقایع را به ترتیب رخ دادنشان بیان کند. از پرش به قسمتهای مختلف کتاب پرهیز کنید. با آغاز متاب شروع کنید و با پایانش تمام کنید تا یکپارچگی اثر اصلی حفظ شود.
۳. نکات اصلی طرح داستان و شخصیتهای را توصیف کنید.
با معرفی عنوان کتاب و نویسنده آغاز کنید و بعد بهطور خلاصه آنچه در کتاب رخ میدهد را توصیف کنید. این بخش فقط باید چند جمله بشود. فکر کنید میخواهید خودتان را معرفی کنید.
شما میتوانید چیزی شبیه به این بگویید: «هری پاتر و سنگ کیمیا نوشتهی جی کی رولینگ داستان یک پسر جوان و یتیم که متوجه میشود او یک جادوگر است را تعریف میکند. او در اولین سال حضورش در هاگوارتز بهعنوان دانشآموز میفهمد که یک دنیای کامل جادویی وجود دارد که پر از جادوگران خوب و بد است.»
۴. نکات اصلی هر قسمت از کتاب را توضیح دهید.
از یادداشتهایتان استفاده کنید تا نحوهی بسط داستان کتاب را خلاصه کنید. با چند جمله توضیح دهید در هر بخش کتاب چه اتفاقی میافتد، چگونه بخشهای کتاب بر اساس یکدیگر ساخته شدهاند و اینکه هر بخش از کتاب چرا برای فهم نکتهی کلی کتاب مهم است.
این بخش از خلاصه میتواند چیزی شبیه به این باشد: «بخش او ل مقدمهای است تا خواننده متوجه شود جادوگر بودن چه شکلی است. خواننده به همراه خود هری که او هم تازه وارد این دنیا شده است همراه میشود تا این تجربهی شگفتانگیز را از سر بگذراند. با پیش رفتن داستان مشخص میشود که واقعهای تاریک در حال رخ دادن در هاگوارتز است و هری برای سر درآوردن از آن به کمک دوستانش رون و هرمیون نیاز دارد. قسمت پایانی کتاب به مجموعهای از آزمونها و ماجراها میپردازد که هری بدون اتکا به کمک دوستان و عشق مادرش نمیتواند آنها را پشت سر بگذارد.»
۵. با بیان ایدهی کلیدی کتاب نتیجهگیری کنید.
خلاصهتان را با بیان آن چیزی که فکر میکنید درس اصلی کتاب است تمام کنید. به یادداشتهایتان رجوع کنید و ببینید کدام بنمایه بوده که بارها و بارها در کتاب تکرار شده است. این بیان باید جملهی پایانی خلاصهی شما باشد.
۶. عقاید خودتان را در خلاصه نیاورید.
خلاصه باید یک توصیف بیطرفانه و خنثی از کتاب باشد. بر وقایع کتاب تمرکز کنید. کاری به این نداشته باشید که خواندن کتاب چه حسی به شما داد یا اینکه آیا با نویسنده موافقید یا مخالف.
مثلاً میتوانید بگویید: «هم پروفسور کویرل و هم لرد ولدرمورت بعدازآنکه نتوانستند سنگ کیمیا را به دست بیاورند ناپدید شدند.» بهجای اینکه بگویید «واقعاً مسخره است ولدرمورت فرار کرد چون او شرورترین شخصیت داستان بود و نویسنده باید کاری میکرد که او حتماً دستگیر شود».
۷. خلاصه را ویرایش کنید.
از صحیح بودن املاء کلمات اطمینان حاصل کنید. خلاصه را با صدای بلند بخوانید تا اشکالات دستور زبانی یا علائم سجاوندی اشتباه را تشخیص دهید. تعداد کلمات را دوباره چک کنید تا در محدودهی مجاز باشد.
صرفاً بر ویراستارهای خودکار نرمافزاری تکیه نکنید چون آنها زمینهی معنایی جملات و کلمات را در نظر نمیگیرند و نمیتوانند غلطهای دستور زبانی را بهطور کامل تشخیص دهند.
شما ممکن است خلاصهتان را برای یک حلقهی مطالعاتی یا برای شخص خودتان بنویسید. بااینکه در چنین مواردی ویرایش کردن کار خیلی مهمی به نظر نمیرسد اما بااینحال خلاصه باید درست نوشته شود. یکبار بهسرعت آن را بخوانید تا از درست نوشته شدنش اطمینان حاصل کنید.
۸. کارتان را با یک دوست در میان بگذارید.
بهویژه اگر خلاصه را برای مدرسه یا دانشگاه نوشتهاید خیلی خوب است که از یک دوست یا عضو خانواده بخواهید که نگاهی به آن بیندازد. آنها اشتباهاتی که از زیر دست شما دررفته است را به شما گوشزد میکنند. اگر از همکلاسیتان برای این کار درخواست کردهاید میتوانید در مقابل شما هم خلاصهی او را بازبینی کنید.
روش سوم: خواندن با دقت
۱. مکانی آرام به دور از حواسپرتی پیدا کنید.
مکانی دور از تلویزیون پیدا کنید. گوشی همراهتان را در حالت بیصدا قرار دهید و آن را کناری بگذارید تا موجب وسوسهی شما نشود. تنها بر کتاب تمرکز کنید و از زمانی که صرف مطالعه میکنید لذت ببرید.
ضمناً حواستان باشد محیط از نور کافی برخوردار باشد تا چشمانتان هنگام مطالعه خسته نشوند.
۲. کتاب را در زمانهای تقطیع شده کوتاه بخوانید.
برای اینکه از خواند ن کتاب زده نشوید آن را در جلسات ۲۰ دقیقهای مطالعه کنید. اگر از خواندن کتاب لذت میبرید میتوانید این زمان را به یک یا دو ساعت افزایش دهید. این کار به شما اجازه میدهد بتوانید بهآرامی کتاب را پردازش کنید.
۳. اگر برای مطالعهی کتاب ضربالاجل دارید زمان کافی برای مطالعهی آن اختصاص دهید.
اینکه شب تا صبح بیدار بمانید و در عرض یک شب همهی متاب را بخوانید و خلاصهی آن را هم بنویسید روش خوبی نیست. برای کتابهای کمحجمتر حداقل دو هفته و برای کتابهای حجیمتر حداقل یک ماه وقت کنار بگذارید و هرروز بخشی از وقتتان را به آن اختصاص دهید.
اگر خلاصه را برای مدرسه یا حلقهی مطالعاتی مینویسید سعی کنید بهمحض مشخص شدن کتاب، مطالعهی آن را آغاز کنید. معلم شما احتمالاً زمان موردنیاز برای خواندن و نوشتن خلاصه را محاسبه کرده است تا شما دچار استرس نشوید.
۴. عبارات مهم را دوباره بخوانید.
عبارات مهم باید بهراحتی در کتاب پیدا شوند. اگر متوجه شدید که شخصیت اصلی در حال بیان ایدههای اصلی است یا پیچش ناگهانی داستان اتفاق میافتد، این پاراگرافها را دوباره بخوانید.
۵. به شخصیتهای اصلی داستان توجه کامل داشته باشید.
شخصیتها اصلی نکات اصلی کتاب را از خلال اعمال، اشتباهات و احساساتشان بروز میدهند. وقتی متن به شخصیتهای اصلی میپردازد توجه ویژهای به آنها داشته باشید.
۶. اجازه ندهید جزئیات کوچک حواستان را پرت کند.
وقتی یک خلاصه مینویسید قرار نیست جزئیات کوچک مربوط به شخصیتها، توصیفات یا خرده روایات ثانویه را هم در آن بیاورید. بااینکه شما باید این قسمتها را بخوانید و به آنها توجه هم داشته باشید اما عموماً نباید نقشی محوری در خلاصهی شما داشته باشند.
منبع: wikihow