دسته‌ها: نیمروز

نکاتی شگفت انگیز برای صرفه جویی در وقت

تردیدی وجود ندارد که یک خودرو در مقایسه با پیاده رفتن یا درشکه‌هایی که با اسب کشیده می‌شدند، یک گام بسیار بلند از نظر بهره وری به شمار می‌رود. به جای پیاده رفتن با سرعت ۴ مایل در ساعت یا تلق تلق کردن با درشکه روی تپه‌ها با سرعت ۱۰ مایل بر ساعت، امروز می‌توانید بدون کوچکترین تلاشی و به راحتی با سرعت ۱۰۰ مایل در ساعت در بزرگراه‌ها (در کشور آلمان) حرکت کنید. حتی با وجود چراغ قرمز‌هایی که سر راه ظاهر می شوند، فکر می‌کنید میانگین سرعت خودروی شما چقدر باشد؟

قبل از آن که به خواندن ادامه دهید، تخمین خودتان از سرعت میانگین خودروی تان را بنویسید. محاسبه تان را چطور انجام دادید؟ فرض کنیم مجموع مسافتی که در یک سال پیموده اید را بر مجموع زمان‌هایی که در آن یک سال در جاده و خیابان بوده اید تقسیم کرده اید. این عددی است که از قضا، کامپیوتری که روی خودرویتان نصب شده است هم می‌تواند نشان دهد. خودروی روور من عدد ۳۰ مایل بر ساعت را نشان میداد. با این حال این محاسبه نادرست است.

عوامل دیگری را هم در این محاسبه باید در نظر گرفت؛

الف) ساعت‌هایی که کار کرده اید تا بتوانید این خودرو را بخرید

ب) ساعاتی که مجبور بوده اید کار کنید تا پول بیمه، سوخت و هزینه‌های پارک خودرو را پرداخت کنید 

پ) و زمان‌هایی که برای رفتن به سر کارو انجام موارد الف؛ و ب. صرف کرده اید، از جمله ساعاتی که در ترافیک مانده اید.

 

کشیش کاتولیک، ایوان ایلیچ چنین محاسبه‌ای را برای تمام خودرو‌ها در آمریکا انجام داده است. نتیجه؟ هر ماشین آمریکایی دقیقا میانگین سرعتی برابر ۳/۷ مایل بر ساعت دارد – به بیان دیگر، سرعتی دقیق مساوی با سرعت راه رفتن انسان؛ و این محاسبه در دهه ۱۹۷۰ انجام شده، زمانی که جمعیت آمریکا ۴۰ درصد از حالا کمتر بود، اما تعداد بزرگراه‌های آن دقیقا با حالا برابر بود. امروز میانگین سرعت فوق به طور قطع کمتر از ۳/۷ مایل بر ساعت است. ایلیچ این اثر را ضدبهره وری می‌نامد. این واژه به این حقیقت اشاره دارد که در شرایطی که بسیاری از فناوری‌ها در نگاه اول موجب صرفه جویی در وقت و پول‌ می‌شوند، این میزان صرفه جویی به محض آن که تحلیلی کامل از هزینه‌ها انجام دهید، دود می‌شود و به آسمان می‌رود.

 

مهم نیست که ترجیحتان برای سفر چه باشد، ضدبهره وری یک تله در تصمیم گیری است و بهتر است فاصله خودتان را با آن حفظ کنید. به عنوان مثال ایمیل را در نظر بگیرید. اگر آن را به طور مجزا نگاه کنید، درخشان است. می‌توانید ظرف چند ثانیه آن را تایپ کنید و بفرستید، آن هم مجانی! اما ظاهریک چیز می‌تواند فریبنده باشد. هر آدرس ایمیلی، هرزنامه‌هایی را به سوی خود می‌کشاند که باید فیلتر شوند. نکته بدتر این که بیشتر پیام‌هایی که وارد صندوق پیام‌های ورودی ایمیلتان می‌شوند بی ربط هستند، اما با این حال شما مجبور هستید که آن‌ها را بخوانید تا متوجه شوید نیازی هست که در ارتباط با | آن‌ها شخصا اقدامی انجام دهید یا خیر. این کار شدیدأ وقت گیر است.

 

باید تأکید کنم که باید به نوبه خود، هزینه کامپیوتر یا تلفن هوشمندتان، به اضافه زمانی که برای به روزرسانی نرم افزارتان صرف می‌کنید را هم به حساب آورد. یک تخمین غیردقیق نشان میدهد که هزینه هر ایمیل مرتبط چیزی حدود یک دلار است؛ چیزی برابر با هزینه نامه‌های کاغذی قدیمی ارائه مطالب به شکل امروزی یا همان پرزنتیشین را هم به عنوان مثال در نظر بگیرید.

 

صحبت کردن با مدیران با مشتریان در گذشته شامل مجموعه‌ای از مباحث منسجم بود. یادداشت‌های دست نویس برای انجام این کار کفایت می‌کرد و احتمالا چند تا خط که از یک پروژکتور تابیده می‌شد، اندکی به آن روح می‌بخشید. در سال ۱۹۹۰ پاورپوینت به بازار آمد. ناگهان و به طور همزمان، میلیون‌ها مدیر و کارمندهایشان در میلیون‌ها ساعت پرزنتیشین غرق شدند، با رنگ‌های پر زرق و برق و فونت‌های عجیب وغریب و افکت‌های انیمیشنی «وای چه جالب!». سود خالصشان؛ صفر. ناگهان همه از پاروپوینت استفاده می‌کردند، بنابراین به زودی اثرگذاری آن از بین رفت؛ یک اثر مچ اندازی در حالت کلاسیک خود .

 

هزینه‌های پنهان ضدبهره وری در پوشش میلیون‌ها ساعتی که بابت آموختن نرم افزار، نصب آپدیت‌های بی شمار آن و نهایت طراحی و سروشکل دادن اسلاید‌های آن به هدر می‌رود، به میدان می‌آیند. پاورپوینت عموما به عنوان یک نرم افزار در راستای افزایش بهره وری شناخته می‌شود. با این وجود بهتر است که یک نرم افزار «ضدبهره وری» به شمار آید.

 

تأثیر منفی ضدبهره وری ممکن است امثال ما را که نسبت به آن آگاهی نداریم، گیر بیندازد، اما زیست شناسان نسبت به بروز آن متعجب نمی‌شوند. تأثیرات این چنینی میلیون‌ها سال است که در طبیعت وجود دارند. طاووس نر که پوشیده در پر‌های بلند و زیبای خود، در یک کارزار زیبایی شرکت می‌کند، به محض روبه رو شدن با یک روباه دچار اثر ضدبهره وری می‌شود. هر اندازه که پر‌های او بلندتر و باشکوه‌تر باشند، شانس بیشتری در جذب طاووس‌های خانم دارد، اما از طرفی احتمال شناسایی شدنش توسط موجودات شکارچی هم افزایش می‌یابد. در طول میلیون‌ها سال میان جذابیت جنسی و استتار در برابر دشمنان که هر دو برای بقای او ضروری هستند، تعادل برقرار شده است. هر سانتی متر که به طول پر‌های او افزوده می‌شود یک اثر ضد بهره وری با خود به همراه دارد، درست مثل شاخ گوزن‌ها یا مهارت پرندگان در آواز خواندن؛ بنابراین در برابر ضد بهره وری از خود محافظت کنید. آن را تنها در نگاه دوم می‌توانید ببینید.

من عادت کرده ام که تنها از یک لپ تاپ استفاده کنم (در خانه ام اینترنت ندارم)، آپ‌های رو موبایلم را در کمترین تعداد ممکن نگه داشته ام و به ندرت گجت‌هایی را که هنوز کار می‌کنند جایگزین می‌کنم. از تمام فناوری‌های دیگر اجتناب می‌کنم. نه تلویزیون، نه رادیو، نه کنسول‌های بازی، نه ساعت هوشمند و نه آلکسا. از دید من خانه‌های هوشمند به صحنه‌هایی از فیلم‌های ترسناک می‌مانند. من ترجیح میدهم چراغ‌های خانه ام را با دستان خودم خاموش و روشن کنم تا از روی یک برنامه روی موبایلم که باید نصبش کنم و مدام به اینترنت وصل شوم و آپدیتش کنم.

 

به علاوه، کلید‌های قدیمی لامپ‌های خانه من هرگز هک نمی‌شوند، یک اثر ضدبهره وری دیگر که می‌توان از آن اجتناب کرد. زمانی را که دوربین‌های دیجیتال برای نخستین بار به بازار آمدند به خاطر می‌آورید؟ احساس آزادی! دست کم در آن زمان این احساس نسبت به دوربین‌های دیجیتال وجود داشت. دیگر احتیاجی به خرید نگاتیو‌های گران قیمت نبود و لازم نبود که برای ظاهر شدن آن‌ها انتظار بکشیم و دیگر خبری هم از عکس‌های بی کیفیت نبود. می‌توانستید به راحتی ده‌ها عکس دیگر بگیرید. همه این‌ها به یک ساده سازی بزرگ شبیه بود،

 

اما با یک نگاه دقیق‌تر این یک نمونه آشکار از ضدبهره وری است. امروزه هریک از ما روی کوهی از عکس و فیلم نشسته ایم که ۹۹ درصد از آن‌ها اضافی هستند و وقت کافی برای مرتب سازی آن‌ها نداریم، از طرفی آن‌ها را در دیسک‌ها و حافظه‌های پشتیبان یا در سامانه‌های ذخیره سازی ابری این طرف و آن طرف ببریم که البته توسط شرکت‌های بزرگ اینترنتی قابل مشاهده و بهره برداری نیز هستند. فراتر از همه این‌ها وقتی است که به کار کردن روی این عکس‌ها اختصاص می‌دهید، معمولا با نرم افزار پیچیده‌ای که هر از چندی آپدیت جدیدی برای آن به بازار می‌آید و کار دشوارتر، انتقال فایل هاست وقتی که کامپیوتر جدیدی می‌خرید.

نتیجه نهایی؟ فناوری – که همواره پدیده‌ای نویدبخش دانسته میشود. اغلب با یک اثر ضدبهره وری بر زندگی ما همراه است. یکی از قواعد ساده یک خوب زیستن به قرار زیر است؛ اگر پدیده ای، چیز واقعأ جدیدی به کاری که انجام میدهید اضافه نمی‌کند، آن کار را بدون آن هم می‌توانید انجام دهید؛ و این موضوع به طور ویژه در مورد فناوری صادق است. دفعه بعدی به جای این که یک گجت جدید نصب کنید، کلید روشن کردن مغزتان را فشار دهید.

 

 

————————————————————————————————————————————————————

بریده ای از کتاب هنر خوب زیستن انتشارات مهرگان خرد