در این مطلب اطلاعاتی درباره تفاوت مدیر و رهبر، تفاوتهای مدیر با رهبر، تفاوت مدیریت و رهبری در چیست؟ مهمترین وظایف مدیرعامل، مهمترین وظایف رهبر و به صورت کلی تفاوت بین مدیریت و ریاست را میخوانید.
در رأس قرار داشتن به معنای قرار گرفتن در یک فرآیند همیشگی آموزش است. رهبران عملیاتی در هر شرکتی حضور دارند. در هر بخش و هر تیم یک شخص مسئول حضور دارد که از عملکرد کارا و مؤثر افراد اطمینان حاصل میکند.
این فرآیند تا مدیرعامل اجرایی بالا میرود و در آنجا متوقف میشود. افراد، وظیفهی مدیر عامل اجرایی را رشکبرانگیزترین جایگاه یک شرکت تصور میکنند. درحالیکه با به دست آوردن این جایگاه، مسئولیتهای زیادی بر عهدهی شخص قرار خواهد گرفت، شما همچنین میبایست تفاوتهای معنادار بین فرضیهها و واقعیتی که با آن مواجه خواهید شد را درک کنید. مهارتهایی که برای اتخاذ این جایگاه نیاز دارید متفاوت هستند. انتظارات از شما تغییر میکند؛ و زمانیکه تجربهی رهبریتتان بهخوبی به خدمتتان درآید، در آغاز راه یک فرآیند دائمی یادگیری و توسعهی شخصی قرار خواهید گرفت. در ادامه ۳ نکته ارائه شده است که انتظار میرود یک مدیر عامل اجرایی در آنها تبحر پیدا کند.
موارد تفاوت مدیر و رهبر
۱. غیر ممکن بودن حمایت دائمی از تیم را درک کند
از جمله تفاوت مدیر و رهبر این است که یکی از وظایف یک رهبر عملیاتی عبارت است از حمایت از روحیه و ایدههای تیم. شما بهعنوان یک رهبر عملیاتی، الهامبخش دیگران هستید، آنها را تعلیم میدهید و هدایت میکنید، و از آنها حمایت بهعمل میآورید. زمانیکه مدیرعامل اجرایی میشوید، به سرعت درمییابید موقعیتهایی وجود دارد که نمیتوانید از همه حمایت کنید. در سال ۲۰۱۴ توسعهی قسمت سمت کاربر (front end) و سمت سرور (back end) وبسایتمان توسط تیم خودمان در سایت ThirdLove انجام شد. صادقانه اینکه کار ضعیفی بود.
بخوانید: فواید حضور مدیر در کنار تیم : چرا باید در میان جمع باشیم؟
این وبسایت در حال از بین رفتن بود، ما ویژگیهای اصلی تجارت الکترونیک را در اختیار نداشتیم، و توجهمان را از آنچه میخواستیم انجام دهیم به خلق یک محصول عالی و اطمینان حاصل کردن از اینکه مشتریانمان تجربهی خرید فوقالعادهای خواهند داشت، معطوف کردیم. من و شریکم تصمیم گرفتیم از یک خدمات پلتفرم اینترنتی برای حمایت آنلاین از شرکتمان استفاده کنیم. بسیاری از مهندسانمان با این تصمیم مخالف بودند. ما، بهعنوان رهبر، میبایست، فارغ از آنچه افراد احساس میکردند، به جلو حرکت میکردیم. در نهایت مشخص شد تصمیم درستی گرفته بودیم. اکنون نیز همچنان از آن پلتفرم استفاده میکنیم و این تغییر ما را در زمرهی برترینها قرار داد. هرچند کار آسانی نبود. وقتی مسئولیت پیشرفت یک مجموعه را برعهده میگیرید، میبایست تصمیمات دشوار بگیرید، و بتوانید با در نظر گرفتن تمامیت یک شرکت بهترین انتخاب را انجام دهید نه اینکه با در نظر گرفتن یک تیم خاص تصمیمگیری کنید.
۲. اهمیت سبکهای متفاوت رهبری را درک کند
در تفاوت مدیر و رهبر باید گفت که رهبری خوب به معنای بازشناسی نقاط ضعف و قوت است. مدیر عاملهای اجرایی میبایست این ارزیابی را برای پیشرفت سازمان انجام دهند. در رأس بودن به معنای درک سبک رهبری خودتان و انواع مختلف رهبران اطرافتان است. اگر از سبک رهبری خودتان مطمئن نیستید، میتوانید برای پی بردن به روش رهبریتان از ابزاری مانند روش DiSC استفاده کنید. زمانیکه به سبک رهبریتان پی ببرید میتوانید راههای بهبود، و نحوهی سازگاری افراد پیرامونتان با این الگو را درک خواهید کرد. بهعنوان مثال، من با اثربخشی وظیفهی رهبریام را انجام میدهم.
به این معنی که به آنها الهامبخشی میکنم، پرسش مطرح میکنم، و اجازه میدهم خودشان به نتیجه برسند. ولی اثربخشی تنها راه رهبری نیست. بعضی اوقات باید وارد عمل شد و کاری انجام داد. شما نمیتوانید یک مکالمهی ۳۰ دقیقهای با افراد انجام دهید تا آنها را در جریان کار قرار دهید چرا که ممکن است در نهایت موافقت نکنند، هرچند اهمیتی ندارد. باید به آنها بگویید چه کاری انجام دهند، و، چون شما به آنها میگویید، پس لازم است آن کار انجام شود؛ و دقت داشته باشند که همین الان انجام شود. این روش رهبری، آسان نیست.
ولی برای من و هر مدیر عامل اجرایی دیگر مهم است که بدانیم انجام این کار چه زمانی لازم است. هر چه زودتر به نقاط قوت و ضعف سبک رهبری خودتان، و سبکهای رهبری افراد پیرامونتان، پی ببرید، شانس بهتری برای موفقیت خواهید داشت. به این ترتیب به نحوهی استفاده و درک بصیرتتان پی خواهید برد. رهبران معمولا در تصمیماتی که اتخاذ میکنند از یک ندای درونی نیز بهرهمند میشوند. ممکن است با یک کاندید بالقوه برای احراز یک جایگاه مصاحبه کنند یا در حال اتخاذ یک تصمیم دشوار باشند، ولی صدایی آرام در پس ذهنشان آنها را به سویی دیگر هدایت کند.
۳. ضروری بودن اعتماد به بصیرت را درک کند
یکی دیگر از موارد تفاوت مدیر و رهبر این است که مشکل اینجا است که وقتی مدیر عامل اجرایی میشوید انجام این کار دشوارتر میشود. ممکن است گفتن این جمله که: “من اینطور احساس میکنم”، در مقایسه با اتکا کردن به دادههای سرد و خشک، ناخوشایند یا جاهلانه بهنظر برسد.
ولی صادقانه اینکه، برخی از بدترین تصمیماتی که بهعنوان مدیر عامل اجرایی گرفتهام بهخاطر گوش ندادن به بصیرت و ندای درونم بوده است. بارها پیش آمده است که یک شخص روی کاغذ بسیار عالی به نظر رسیده است، ولی احساس میکردم در این فرد نکتهی دیگری وجود دارد که درست بهنظر نمیرسد. هر مرتبه که شخصی را استخدام کردم، شکهایی که داشتهام به حقیقت تبدیل شدهاند. آنها انتخاب مناسبی برای آن جایگاه نبودهاند و مجبور شدیم عذر آنها را بخواهیم. بصیرت شما همیشه و در ۱۰۰ درصد مواقع درست نیست.
ولی همواره دلیلی برای احساس شما نسبت به یک شخص یا موقعیت خاص، وجود دارد. حداقل کاری که میتوانید انجام دهید این است که آنقدر باهوش باشید که پیش از تصمیمگیری، بیشتر تحقیق کنید. درک این نکات ظریف تنها بخشی از گذار از جایگاه رهبری به جایگاه مدیر عاملی است. حقیقت این است که، هرگز چنین زمانی فرا نمیرسد که به اطرافتان بنگرید، دستهایتان را به هم بزنید و با خودتان بگویید “خوب، تمام شد. اکنون تمام آنچه نیاز دارم را میدانم”. همیشه مهارتی وجود دارد که بتوانید کسب کنید. یکی از این مهارتها این است که یاد بگیرید چگونه با متفاوت و متمایز بودن از دیگران کنار بیایید.